شصت و دو

حذف شدن یه شماره از فون بوک موبایل من خیلی فرآیند پیچیده ایه ،در واقع منظورم از پیچیده اینه که خیلی سخت اتفاق می افته که کسی رو از فون بوکم بندازم بیرون، نشون به اون نشون که حتی شماره ی آقای زیراکسی سال اول لیسانس هم همونجوری سرجاش مونده ... بعد ولی گاهی که چنین اتفاقی می افته اون آدم رسما از زندگیم پاک میشه ،به طرز عجیبی با پاک کردن اون اسم و شماره یهو ذهنم از همه ی اتفاقای بد پیرامون اون آدم خالی میشه ، راستش همه چیز اونقدر آنی و مثل یک معجزه ست که گاهی با تمام واژه هایی که هست نمی شه توضیحش داد، فقط می دونم یک چیزی ست که اتفاق می افته و خوشحالم که چنین پاک کنی برای ذهنم دارم!

 

شصت و یک

...به خاطر کندن گل سرخ اره آورده اید؟
چرا اره؟
فقط به گل سرخ بگویید: تو
هی! تو
خودش می افتد و می میرد
کشتن یک نوزاد که زهر نمی خواهد
با کلاشینکف که پروانه شکار نمی کنند
فقط به مادرش بگویید
که شیر ندهد به یک قنداق
و پروانه را بگذارید
لای تکه های
یخ...




(+)

شصت

یه وقتایی اونقدر احساس تنهایی می کنی ، اونقدر روحت بیقراره که حتی میتونی با آهنگ های شادمهر عقیلی هم های های گریه کنی.بعله!امکانش هست...

پنجاه و نه

امیر حسین کامیار در پستی گفته بود که اگر کسی رو ترک کردید ادای آدم خوبه رو در نیارید ، تمومش که کردید دیگه تمومش کنید و ژست روشنفکری و باحال بازی نگیریدتون. راستش این مطلب من رو بدجوری به فکر فرو برد چون چندان بی شباهت به شرایط فعلی من نیست...خب من دقیقا ازهمین نوع آدمای لج درآرم ، که در چنین موقعیت هایی خوب بودنم گل میکنه و سعی می کنم با حرف و مسیج و اینها به طرف کمک کنم! ، یعنی تا اون حد که برای دل طرف های های گریه هم می کنم و هی سعی در کمک های مسخره دارم. بی خبر از اونکه بهترین کمک اونه که برم یه جایی گم و گور شم تا طرف خودش یه جوری با قضیه کنار بیاد ، که هر روز عین آینه ی دق جلوی چشمش نباشم ...

پنجاه و هشت

"ترک کردن کسی که دوستش داری، خیلی شبیه ترک کردن چیزی است که بهش معتادی. از این نظر که وسوسه‏ی "فقط یه بار دیگه" همیشه با آدم است. تا دلت تنگ می‏شود، تا غصه‏ات می‏گیرد، تا فیلم عاشقانه می‏بینی، تا با کسی دعوایت می‏شود، تا مطلب غم‏انگیزی می‏خوانی، تا عکس‏هایتان را نگاه می‏کنی، تا موسیقی غم‏انگیزی می‏شنوی، تا، تا، تا.........، وسوسه می‏شوی بهش زنگ بزنی. فون‏بوک موبایلت را باز می‏کنی و زل می‏زنی به شماره‏های طرف و می‏دانی که نباید زنگ بزنی و می‏دانی هم که چقدر دلت می‏خواهد زنگ بزنی. موبایل را می‏گذاری زیر بالشی جایی که جلوی چشمت نباشد و خودت را به فیلمی، سریالی، فری‏سِلی، گودری، نوشتنی، کوفتی، چیزی مشغول می‏کنی و خطر می‏گذرد..."




(+)