[تلويزيون را روشن مىكنيد. يك پدر پويانمايى سهبعدى ايرانى با حركات دست و سر و گردن شلنگ تخته به فرزندش:]
پسرم مىدونستى بدترين كار دروغه؟ آدم توى زندگى هيچوقت نبايد دروغ بگه.
[پسر شلنگ تختهى سهبعدى ايرانى فىالفور تصميم مىگيرد ازينبهبد در زندگى دروغ نگويد. اين را هر بينندهاى از چهرهى سه بعدىِ متنبه پسر مىتواند بخواند.]
[تلفن زنگ مىزند؛ مادر شلنگ تختهى سهبعدى ايرانى گوشى را برمى دارد؛ پدر شلنگ تختهى سهبعدى ايرانى يواشى اشاره مىكند:] اگه با من كار داشتن بگو خونه نيست.
[همانطور كه انتظار داريد پسر شلنگ تختهى سهبعدى ايرانى گهگيجه مىگيرد و در دم، پيام پويانمايى به شما منتقل مىشود، چراكه اين لحظه بزنگاه داستان است و فيلم شوك خودش را به بيننده وارد كردهاست. شما براى هميشه به خوتان مىآييد.]
[پشتبندش بيستوسى شروع مىشود.]
۲۷ مرداد ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
مولانا: رسیدن به خیر. چه جالب فیلم تعریف می کنی.من که تلویزیون نمی بینم تصمیم گرفتم بشینم یکی از اینا که تعریف کردی را ببینم.
یا علی مدد
پووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم
ارسال یک نظر