خیانت کردن نباید خیلی سخت باشه وقتی طرف قدر خیانت نکردن و موندن تورو توی اونهمه شرایط سخت و افتضاح نمیدونه ...
چند روز است که دیوانه ی دیوانه ام
عینا قاطری که حجم و وزن بار فردایش را می فهمد
کرخت و پهن...
و عشق،
چندکیلو موز نه چندان اعلاست ،
برای بیماری که
نفس هایش به شماره افتاده است...
پ.ن)از حسین پناهی
کاشکی یکی پیدا می شد زندگیمو ازم تحویل می گرفت و دو سال دیگه بهم پس میداد
لیوان قرمز م توی دستمه و نشستم روی تخت و پنجره ی روبروم بازه ، یه حس گنگ و مرموز منفی توی دلم ِ، یه حس بد که میدونم یه جائیش یه جوری به تو گره خورده - اصلا تقریبا همه ی حس های خوب و بد به تو گره خوردن- میدونی؟من گاهی اوقات خیلی نگران میشم، خوب که فکر می کنم میبینم حتما یه چیزی این وسط اشتباست ، یه چیزی سر جای خودش نیست که من گهگداری به یاد تک تک اون پسرایی می افتم که یه زمانی منو دوست داشتن...به یادشون می افتم و اتفاقا لحظات شاد و خوبی رو توی خیالپردازی هام می گذرونم...نگران میشم از اینکه توی تک تکشون جذابیتهایی می بینم که توی تو نمی بینم...نگران میشم و با خودم میگم :پس من اینجا، کنار تو ،چیکار می کنم؟...تو اینجا،کنار من،چیکار می کنی؟
عادت دارم آخر شبا که میخوام مسیج هامو پاک کنم همه شونو یه بار دیگه می خونم ، بعضی وقتا به مسیج هایی میرسم که ازشون میترسم ، یادمه که دقیقا توشون چه حرفایی هست،یه موضوع ناراحت کننده... یه عالمه اضطراب و حس بد میاد سراغم ، بدون اینکه بازشون کنم سریع دیلیتشون می کنم و یه نفس راحت می کشم ... یه حسی میاد سراغم که انگار اگه بازشون کنم یه عالمه چیز از توشون میان بیرون و منو نابود می کنن! ، ولی وقتی پاکشون کنم همه رفتن ته دره،دیگه دست هیچکدومشون به من نمی رسه....
هرچی بهش می گم بیا تا دیوونه نشدم منو بردار با خودت ببر یه جا که دریا باشه ،جنگل باشه ، کوه باشه ،طبیعت بکر باشه ،آدمای مهربون روستایی باشه ..واسم از پروژه و جلسه های تمرینش می گه
داره یه کارتونی میده که فکر کنم اسمش "پلنگ دم دراز" ِ ، اونوقت یه دختره تو این کارتون هست که یه شلوارک پوشیده ، این احمقا برداشتن پاهاشو شطرنجی کردن! خداااا...اینا کی ان دیگه!
- خاله مداد میخوام
- برو از توی اون کیفم که رو تختِ بردار
-کدوم کیفت؟همون که از پشم ِ مرغ ِ ؟!